آناهيتاي مامان و بابا

چهار دست و پا رفتن آناهيتا

آناهيتاي نازنين من تقريبا دو هفته ي كه داره چهار دست و پا مي ره. سه روز ديگه ده ماهش ميشه. چقد برام جالبه وقتي يكهو سر از آشپزخونه در مياره و با ديدن من ذوق ميزنه. روي سراميكاي آشپرخونه چهار دست و پا ميره، به خودش كش و قوس ميده. ميره سرغ پيازهاي توي سبدو پوستاشونو جدا مي كنه و با دقت تمام نگاشون مي كنه و يكهو ميزاره تو دهنش. قربونت بشم عزيزم اينا كه خوردني نيستن. بله. خانم خانما از اينكه مي تونه هر جايي كه دوست داره بره لذت مي بره. منم از لذت بردن دختر كوچولوم خوشحالم.  اميدوارم زودتر راه رفتنتو شروع كني عزيز دلم. دلم مي خواد سر فرصت يك عالمه برات بنويسم. بهت قول ميدم حتما اين كار و انجام بدم عشق من.   ...
24 بهمن 1389
1